بردیابردیا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره
برسامبرسام، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

★☆★☆ دالی کوچولو ☆​★☆★

می خواهم کودک شوم

هراز گاهی هوای کودکیها روحم را نوازش می کند. درست مثل امروز صبح، مثل لغزش خنکای چندش آور وقت سحر روی پوستت ،که تا عمق جانت لغزشش و نوازشش را احساس می کنی و تکانی به جسم خود می دهی. درست مثل همان لحظه هر از گاهی هوای کودکی از روح و جسمم عبور می کند. و من دوباره ماشینک آلبالویی رنگی را که آقا جانم برایم خریده بود سوار می شوم ، رکاب می زنم و میروم تا دوردستهای خودم. ، می روم آنقدر که مثل همان روز ترس و دلهره دور شدن از خانه وجودم را فرا  بگیرد. نفس زنان در خانه عمویم را می کوبم. صدایم می لرزد. عموجان ! منم مریم... راستی عموجان این روزها کجایی؟ دلم ذره ای از دنیای شما را می خواهد.دلم هوای آنجا را کرده. اینجا جز خاکستری رنگ دیگری&nbs...
22 تير 1393

بالاخره تونستی راه بری!

بهت تبریک می گم عزیز دل مامان. دیشب بالاخره موفق شدی 3-4 قدم تاتی تاتی کنی. خیلی هیجان زده بودیم. من و تو و سعید و خاله سهیلا شاهد اولین قدمهایی بودیم که به تنهایی برداشتی. شب هم که پدرت فیلمشو دید کلی خوشحال شد. آخه فسقلی توکه نمی دونی ما چقدردوستت داریم چیزی نمونده که  یازده ماهه بشی ولی هنوز هم شبا بی تابی می کنی و نمی خوابی . با چند تا دکتر خوب هم مشورت کردم ولی فایده ای نداره. خدا رو شکر مشکل خاصی وجود نداره.  من و پدرت فکرمی کنیم تو چون می دونی که صبح قراره هر دو تامون تنهات بذاریم بی تابی می کنی.   دارم تلاش می کنم شاید بتونم موافقت رئیسو بگیرم و تابستون بیشتر پیشت باشم. با اون قلب کوچی...
4 تير 1393

ماجراهای من و تو بابات

به این ساعتهای روز که نزدیک می شم قلبم تالاپ تالاپ صدا می ده. درست مثل دقایقی که پدرت میخواد بیاد خونه.ساعت 9:30-10 شب که می شه من و تو هر دوتا مون بیقرار می شیم. تو با هر صدایی که از توی حیاط میاد یا هر صدایی که شبیه صدای دیلینگ دیلینگ کلیده، از جا می پری و با هیجان می گی اوه منم پا به پات ، نه پا به چهار دست و پات میام که با هم بریم جلوی در اتاق، خلاصه جونم برات بگه بعد از 4-5 بار که بدو بدو کردیم بالاخره پدرت میاد سه تایی می پریم تو بغل هم داد می زنیم و می خندیم این شرح حال هر شبمونه. امروز تولد خاله سهیلاست، تو خونه خاله اکرمی میام که باهم بریم خونه آقاجون. امروز تا شب باید دلتنگ پدرت بمونیم.     ...
2 تير 1393
1